دارم سر گل گلاب می ریزم
در چشمه ی خشک آب می ریزم
من برگ درخت زرد پاییزم
می لرزم و با شتاب می ریزم
+++++++++++++++++++++++
گفتم که:((به چشم!))تا نفیرم نزنند
شلاق به گرده ی اسیرم نزنند
من مرغ قفس شکسته ی حیرانم
پرواز نمیکنم که تیرم نزنند
+++++++++++++++++++++++++
تا دست سپیده ژاله را می چیند
گل پیش سحر پیاله را می چیند
خورشید تو از ستاک قلبم امروز
عمر شب چند ساله را می چیند
++++++++++++++++++++++++++
تا عشق مرا به چوب انکار زدند
در جنگل سبز باتبر جار زدند
خواندیم برای برگها فاتحه ای
وقتی که درخت سبز را دار زدند
++++++++++++++++++++++
پیش از تو بهار را نمی فهمیدم
نقل گل و خار را نمی فهمیدم
تا چشم تور ندیده بودم هرگز!
مفهوم دچار را نمی فهمیدم